نویسنده: الهام رسولی ثانی آبادی

 

جان هرتز امنیت (1) را مفهومی محوری برای نظریه پردازی در روابط بین المللی می‌داند و بر این باور است كه قبل از تفكر درباره هر چیز دیگری ابتدا باید درباره چگونگی بقا و تأمین امنیت بیندیشیم (Hertz 1962: 3).

بررسی سطوح مختلف عوامل تهدید كننده امنیت

وقتی از عوامل تهدید كننده امنیت در روابط بین الملل سخن می‌گوییم، معمولاً باید میان عوامل تهدید كننده امنیت برای دولت‌های نظام بین الملل از یك سو و عوامل تهدید كننده امنیت برای كل نظام بین الملل از سوی دیگر تمایز قائل شویم. عوامل تهدید كننده امنیت دولت‌ها خود می‌توانند در دو سطح دورنی (تهدیداتی كه منجر به بی ثباتی، انقلاب، شورش و یا كودتا می‌شوند و از محیط درون دولتی سرچشمه می‌گیرند؛ به عنوان مثال بحران مشروعیت واجد تهدیداتی درونی برای دولت‌ها به شمار می‌رود) و بیرونی (تهدیدهایی كه از جهان بیرون سرچشمه می‌گیرند و كارگزاران خارجی از عوامل تهدید كننده امنیت به شمار می‌روند) متصور شوند. عوامل تهدید كننده امنیت برای كل نظام بین الملل نیز عواملی هستند كه تهدیدات اساسی علیه ارزش‌های نظام به شمار می‌روند. در این زمینه می‌توان وجود تهدیدات علیه ارزش‌هایی چون حق حاكمیت دولت‌ها، حق حیات و یا حق داشتن محیط زیستی پاك را از عوامل تهدید كننده امنیت برای كل نظام بین الملل دانست (ماندل، 1377: 146 - 144).

بررسی دلالت‌های مفهومی امنیت

دلالت عینی:

حاكی از فقدان تهدیدهای عینی علیه ارزش‌های حیاتی و اساسی واحد مورد نظر است كه در اینجا وجود و یا نبود تهدیدها برای یك دولت در صحنه نظام بین الملل به صورت واقعی مطرح است؛

دلالت ذهنی:

دلالتی روانی است و در حقیقت حكایت از وجود و یا نبود ترس و وحشت از حمله به ارزش‌های اساسی دارد. در این حالت ممكن است تهدید واقعی علیه ارزش‌ها وجود نداشته باشد، اما در ذهن كارگزاران این تهدید تصور شود. البته عكس این قضیه نیز می‌تواند وجود داشته باشد، به این معنا كه تهدید به صورت واقعی وجود دارند، ولی تصوری از تهدید در ذهن كارگزاران وجود ندارد (قاسمی، 1391: 323 - 322).

بررسی دیدگاه‌های نظری روابط بین الملل در خصوص امنیت

به طور كلی در نگاه به مقوله امنیت به عنوان یكی از اساسی ترین مفاهیم روابط بین الملل سه دیدگاه اصلی نظری را می‌توان مورد شناسایی قرار داد:
جریان اصلی روابط بین الملل شامل دیدگاه‌های واقع گرا و لیبرال به عنوان جریان مطالعاتی سنتی روابط بین الملل؛ به این مفهوم به عنوان موضوعی یك بعدی نگاه كرده و امنیت را فقط شامل امنیت نظامی، فیزیكی و یا مادی تعریف می‌كنند. در همین زمینه ولفرز یكی از نظریه پردازان واقع گرا امنیت را به معنای نبود تهدیدات علیه منافع اساسی یك كشور تعریف می‌كند (Wolfers 1962: 12)؛ بنابراین این دسته از پژوهشگان امنیت را در معنای مضیق آن در نظر می‌گیرند و مرجع امنیت را فقط دولت قرار داده و سطوح خاصی را برای امنیت قائل نیستند. از نظر این دسته از تحلیلگران می‌توان با اقدام‌هایی نظیر موازنه قدرت، مدیریت ناامنی، ایجاد صلح دمكراتیك، گسترش همگرایی‌ها و همكاری‌های منطقه‌ای، گسترش نهادها رژیم‌های بین المللی، وابستگی متقابل و ... امنیت را در نظام بین الملل كه به یك كالای كمیاب تبدیل شده است، ایجاد كرد؛
جریان غیراصلی روابط بین الملل به عنوان جریان معناگرای این رشته با تأكید بر امور معنایی در روابط بین الملل همچون قواعد، هنجارها، گفتمان‌ها، هویت و فرهنگ بر امنیت هویتی به جای امنیت فیزیكی تأكید می‌كند. در همین زمینه سازه انگاران در حوزه امنیت، مفهوم تهدید عینی را باطل می‌شمارند و تهدیدها را هویتی و ارزشی قلمداد می‌كنند؛
مكتب كپنهاگ به عنوان یكی از مكاتبی است كه سطح تحلیلش را بر روی مقوله امنیت قرار داده و مفهوم امنیت موسع را جایگزین مفهوم امنیت مضیق كرده است. به طور كلی مكتب كپنهاگ اصطلاحی است كه بیل مك سوئینی برای آثار و دیدگاه‌های باری بوزان، ویور و دوویلد به كار برده است.
این مكتب تنها رهیافتی است كه صرفاً مبتنی بر مطالعات امنیتی است و پیروان آن نیز همیشه سعی در ایجاد جدایی این مطالعات از مطالعات از مطالعات استراتژیك داشته‌اند؛ چرا كه به نظر آنها مطالعات استراتژیك باید در ذیل مطالعات امنیتی و مطالعات امنیتی نیز در ذیل روابط بین الملل مطرح شوند (Mcsweeney 1996: 81 - 93).
مهم ترین نظریه پردازان مكتب كپنهاگ باری بوزان، ویور و دویلد هستند كه كتاب و مقالات بسیاری را در زمینه تحول مفهوم امنیت و موسع شدن این مفهوم به رشته تحریر درآوردند.
بوزان امنیت را برابر با رهایی از تهدید می‌داند و بر آن امنیت در نبود مسئله دیگری به نام تهدید درك می‌شود. بوزان همچنین امنیت را نه به عنوان موضوعی عینی كه دارای واقعیت خارجی است، بلكه به عنوان موضوعی بیناذهنی نگاه می‌كند؛ در همین زمینه بینا ذهنی بودن امنیت به این معناست كه این ادراكات و تصمیم بازیگران است كه برخی از پدیده‌ها را تهدید می‌كند (Buzan and Waever 1998: 31). این بنیادذهنی بودن امنیت همچنین نشان دهنده این امر است كه آستانه امنیتی دولت - ملت‌ها از یكدیگر متمایز است، به این معنا كه در حالی كه مسئله ای می‌تواند برای دولتی امنیتی و واجد عنصر تهدید باشد برای دولتی دیگر فاقد چنین اثری است (عبدالله خانی، 1389: 122).
بوزان با رد مفهوم امنیت مضیق، امنیت را مفهومی موسع دانسته و آن را به 5 بخش نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی تقسیم می‌كند؛ بنابراین به گفته بوزان تهدیدها و ناامنی‌ها می‌تواند در حوزه‌های مختلفی (نظامی و غیرنظامی) رخ دهند (Buzan Waever and wilde 1998: 21 - 23). البته مكتب كپنهاگ همچنان امنیت نظامی را نیز یكی از مهم ترین ابعاد امنیت می‌داند و بر آن است كه امنیت نظامی دارای تأثیر بسیار زیادی بر ابعاد سه گانه دولت یعنی ایده، نهادها و قدرت مادی آن دارد و می‌تواند موجب اختلال و یا حتی نابودی نهادهای دولتی و یا پایگاه مادی دولت شود (بوزان، 1378: 142).
بوزان و همكارانش در راستای طرح مفهوم امنیت موسع، امنیت را در سطوح مختلف بین المللی، منطقه‌ای، ملی، اجتماعی و فردی مطرح كرده و در این میان «امنیت ملی» (2) را به عنوان مركز و ثقل امنیت به شمار آورده و بر آن تأكید ویژه‌ای كرده‌اند. البته بوزان و همكارانش میان سطوح مختلف امنیت رابطه وابستگی متقابل و تأثیر متقابل را مطرح كرده‌اند (بوزان، 1378، 171).

پی‌نوشت‌ها:

1. Security.
2.National Security.

منبع مقاله :
رسولی ثانی آبادی، الهام؛ (1393)، درآمدی بر مهم‌ترین مفاهیم و اصطلاحات روابط بین الملل، تهران: انتشارات تیسا، چاپ یكم.